روزی عمر به علی (ع) گفت: در داوری شتاب می کنی. علی (ع) در همان لحظه کف دستش را گشود و به عمر فرمود: چند انگشت در این دست است؟ عمر گفت: ۵ انگشت. علی (ع) فرمود: در پاسخ شتاب کردی. عمر گفت: نیاز به تامل نداشت. در نگاه اول آشکار بود که دارای ۵ انگشت هستی. علی (ع) فرمود: من نیز در حکم در مورد آنچه برایم آشکار است شتاب می کنم .
عبدالرّحمن بن حجّاج مى گوید: از ابن ابى لیلى شنیدم که مى گفت : امیرمؤ منان على (علیه السلام ) در حادثه اى قضاوت عجیبى کرد که بى سابقه است و آن اینکه :دو نفر مرد در مسافرت ، با هم رفیق شدند، هنگام غذا در محلى نشستند تا غذا بخورند، یکى از آنان پنج قرص نان از سفره خود بیرون آورد و دیگرى سه قرص نان ، در آن هنگام مردى از آنجا عبور مى کرد او را دعوت به خوردن غذا کردند، او نیز کنار سفره آنان نشست و از آن غذا خوردند، مرد رهگذر پس از خوردن غذا و هنگام خداحافظى ، هشت درهم به آنان داد و گفت : این هشت درهم را به جاى آنچه خوردم به شما دادم و از آنجا رفت ، آن دو نفر در تقسیم پول نزاع کردند، صاحب سه نان مى گفت : نصف هشت درهم مال من است و نصف آن مال تو. ولى صاحب پنج نان مى گفت : پنج درهم آن مال من است و سه درهم آن مال تو است . آنان نزاع و کشمکش خود را نزد على (علیه السلام ) آوردند و داورى را به او واگذار نمودند. على (علیه السلام ) به آنان فرمود:نزاع و کشمکش در اینگونه امور، از فرومایگى و پستى است ، صلح و سازش بهتر است ، بروید سازش کنید.صاحب سه نان گفت :من راضى نمى شوم مگر به آنچه حقیقت است و شما در این باره قضاوت به حق کنید.امیرمؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:اکنون که تو حاضر به سازش نیستى و حقیقت را مى خواهى ، بدانکه حق تو از آن هشت درهم ، یک درهم است .او گفت :سبحان اللّه ! چطور، حقیقت اینگونه است ؟!.حضرت على (علیه السلام ) فرمود:اکنون بشنو تا توضیح دهم : آیا تو صاحب سه نان نبودى ؟.او گفت : چرا من صاحب سه نان هستم.على (علیه السلام ) فرمود:رفیق تو صاحب پنج نان است ؟.او گفت : آرى . على (علیه السلام ) فرمود:بنابراین ، این هشت نان ، 24 قسمت (با توجّه به سه نفر خورنده ) مى شود تو (صاحب سه نان ( هشت قسمت نانها را خورده اى و رفیق تو نیز هشت قسمت را خورده و مهمان نیز هشت قسمت را خورده است و چون آن مهمان هشت درهم به شما دو نفر داده ، هفت درهم آن مال رفیق تو (صاحب پنج نان ) است و یک درهم آن مال تو (صاحب سه نان ) است .آن دو مرد در حالى که حقیقت مطلب را دریافتند، از محضر على (علیه السلام ) رفتند .
علت آرامش در نماز
«رامشاندرن» در تحقیقی که در مورد وضعیت بدن انسان هنگام نمازخواندن، با مجموعهای از پژوهشگران آمریکایی انجام داد، به فعالیت بیشتر مغز انسان و آرامش روحی هنگام نماز آگاه شد…
در این تحقیق علمی، مشخص شدن این وضعیت پس از ۵۰ ثانیه از آغاز نماز آشکار میشود.
در این تحقیق آمده است: میانگین ضربان قلب و احتمال لخته شدن خون به صورت مشترک در حین نماز بین۲۰ الی ۳۰ درصد کاهش مییابد و همچنین پوست بدن مقاومت بیشتری پیدا میکند.
همچنین در عکسهایی که از مغز در هنگام نماز گرفته شده است، فعالیت مغز نمازگزار به صورت قابل توجهی در مقایسه با حالتهای عادی افزایش پیدا میکند و نورونهای عصبی به صورت نورانی در اشعههای دریافتی از مغز به نمایش در میآید
روزنامه “واشنگتنپست” در این رابطه نوشت: این تحقیقات علمی اسرار نهان مغز انسان را روشن میکند. روزنامه “ساینس” نیز در شماره گذشته خود با تقدیر از اینگونه تحقیقات بر رابطه قطعی دین و علم تاکید کرد.
شاعر شهید
از یاران امام علی علیه السلام بود. نام کاملش نعیم بن عجلان بن نعمان بن عامر بن زریق انصاری خزرجی است. وی اصالتا اهل مدینه بود ولی ساکن کوفه و از طایفه ی «خزرج».نعیم شاعر بود و از دلاوران کوفی به شمار می رفت. دو برادرش، نعمان بن عجلان زرقی و نضر، از مدافعان و یاران حضرت علی بن ابیطالب در صفین شجاعت های فراوانی از خود نشان دادند. هر سه برادر ذوق شاعری داشتند. نعمان و نضر در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام از دنیا رفتند ولی نعیم در کوفه بود. زمانی که دانست امام حسین (ع) وارد عراق شده از کوفه برای یاری امام خود، حرکت کرد و در کربلا به سپاه حسینی پیوست. روز عاشورا، در اولین حمله همه جانبه ی لشگر عمر سعد، قبل از ظهر، نعیم بن عجلان نیز جزو سوارانی بود که به یاری امام شتافت و با اجازه از امام خود، به میدان جنگ رفت، جنگید و آن قدر از دشمنان کشت تا خودش شهید شد. نام او در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه آمده است
منبع:http://tahoor.com
جرجیس پس از پیامبری به سوی شاه شتافت و او را از بت پرستی نهی کرد. شاه چون چنین دید دستور داد او را به زندان برند و وی را شکنجه بسیار کردند و به روایتی وی را چهار بار کشتند. جرجیس هفت سال به دعوت پرداخت، و مکرٌر به عذاب و شکنجه شاه دچار گردید، و سی و چهار هزارتن از اهالی موصل از جمله همسر شاه به او ایمان آوردند. سرانجام او و همگی مومنان را کشتند و خداوند به آن قوم غضب نمود و به آتش قهر خود شهرشان و هر که در آن بود را سوزاند.
بیشتر درباره جرجیس پیامبر:
گویند تا ۵۵۰ سال بعد از عیسی رسولی(پیامبر با کتاب) فرستاده نشد. در این دوره که فترت نامیده میشود از سوی خداوند پیامبری برای هدایت مردمان فرستاده میشد ولی تنها پیامبر اولوالعزم پس از عیسی محمد بود. در این فاصله (همان دوره فترت) پیامبرانی فرستاده شدند که از جملهٔ آنها میتوان به جرجیس اشاره کرد.
جرجیس نبی بود میان عیسی و پیامبر اسلام. جرجیس نام پیغمبری است از اهل فلسطین
بعضی وی را از حواریون میدانند ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریون نوشتهاست و برخی نیز گویند که وی خلیفه داود بودهاست جرجیس چندان مال داشت که محاسب او هم از ضبط حساب آن به عجز اعتراف میکرد.
روزگارش همزمان با پادشاهی بود عاصی و عاتی به نام داذیانه که خود را خدا میدانست و بتی داشت "افلون" نام که آن را به دشتی بزرگ میبرد و مردمان گرد هم میآورد و آتشی عظیم فراهم میساخت و مردمان را مجبور میکرد به سجده در برابر آن بت. هرکه سجده میکرد، رها میشد و هر که سر باز میزد به بلای آتش گرفتار میآمد و پادشاه قسی دعوی میکرد که میتواند جان انسانها بگیرد یا بدانها حیات بخشد.
روزی جرجیس را گذر بر آن پادشاه افتاد. پادشاه او را امر کرد به سجده در برابر بت. جرجیس سر باز زد. ملک بر او خشم گرفت و دستور داد او را بکشند. پس جرجیس را بکشتند اما به اذن خدای تعالی دوباره زنده شد. پادشاه بت پرست را خوف در دل افتاد. اینبار دستور داد جرجیس را دوباره بکشند شنیعتر و قسیتر. چنان کردند و تا به استخوانهایش در هم کوبیدند چنانکه هرگز از نو حیات نیابد. جرجیس بمرد و به اذن خدای تعالی عزوجل دوباره زنده شد. پادشاه خشم گرفته از نو فرمان به قتل جرجیس داد. این بار او را بکشتند و بسوزاندند و خاکسترش به باد دادند و دوباره به ارادهٔ خدای از نو زنده شد و جان یافت. بارها چنین شد ولیکن پادشاه عبرت نگرفت و دست از دعوی خدایی کردن برنداشت. پس عذاب حق بر او و قومش نازل شد. جرجیس پیروانی یافت و به دعوت مردمان به پرستش نیکو خدای یگانه بپرداخت.
عطار مینویسد:«او را زنده در آتش انداختند، گوشتهایش را با شانهٔ آهنین تکه تکه کردند و چرخی را که تیغهای آهنین به آن نصب کرده بودند از روی بدنش گذراندند اما با آنکه سه بار او را کشتند هر سه بار زنده شد تا آنکه دشمنانش به آتشی که از آسمان فرستاده شد هلاک شدند و خود نیز قبل از آنها به شهادت رسید .
منبع: http://fa.wikipedia.org