طارق

ستاره صبح

ستاره صبح

طارق
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی» ثبت شده است

  روزی عمر به علی (ع) گفت: در داوری شتاب می کنی. علی (ع) در همان لحظه کف دستش را گشود و به عمر فرمود: چند انگشت در این دست است؟ عمر گفت: ۵ انگشت. علی (ع) فرمود: در پاسخ شتاب کردی. عمر گفت: نیاز به تامل نداشت. در نگاه اول آشکار بود که دارای ۵ انگشت هستی. علی (ع) فرمود: من نیز در حکم در مورد آنچه برایم آشکار است شتاب می کنم .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۰۴:۳۲
محمد جواد جیگاره

     عبدالرّحمن بن حجّاج  مى گوید: از ابن ابى لیلى شنیدم که مى گفت : امیرمؤ منان على (علیه السلام ) در حادثه اى قضاوت عجیبى کرد که بى سابقه است و آن اینکه :دو نفر مرد در مسافرت ، با هم رفیق شدند، هنگام غذا در محلى نشستند تا غذا بخورند، یکى از آنان پنج قرص نان از سفره خود بیرون آورد و دیگرى سه قرص نان ، در آن هنگام مردى از آنجا عبور مى کرد او را دعوت به خوردن غذا کردند، او نیز کنار سفره آنان نشست و از آن غذا خوردند، مرد رهگذر پس از خوردن غذا و هنگام خداحافظى ، هشت درهم به آنان داد و گفت : این هشت درهم را به جاى آنچه خوردم به شما دادم و از آنجا رفت ، آن دو نفر در تقسیم پول نزاع کردند، صاحب سه نان مى گفت : نصف هشت درهم مال من است و نصف آن مال تو. ولى صاحب پنج نان مى گفت : پنج درهم آن مال من است و سه درهم آن مال تو است . آنان نزاع و کشمکش ‍ خود را نزد على (علیه السلام ) آوردند و داورى را به او واگذار نمودند. على (علیه السلام ) به آنان فرمود:نزاع و کشمکش در اینگونه امور، از فرومایگى و پستى است ، صلح و سازش بهتر است ، بروید سازش کنید.صاحب سه نان گفت :من راضى نمى شوم مگر به آنچه حقیقت است و شما در این باره قضاوت به حق کنید.امیرمؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:اکنون که تو حاضر به سازش نیستى و حقیقت را مى خواهى ، بدانکه حق تو از آن هشت درهم ، یک درهم است .او گفت :سبحان اللّه ! چطور، حقیقت اینگونه است ؟!.حضرت على (علیه السلام ) فرمود:اکنون بشنو تا توضیح دهم : آیا تو صاحب سه نان نبودى ؟.او گفت : چرا من صاحب سه نان هستم.على (علیه السلام ) فرمود:رفیق تو صاحب پنج نان است ؟.او گفت : آرى . على (علیه السلام ) فرمود:بنابراین ، این هشت نان ، 24 قسمت (با توجّه به سه نفر خورنده ) مى شود  تو (صاحب سه نان ( هشت قسمت نانها را خورده اى و رفیق تو نیز هشت قسمت را خورده و مهمان نیز هشت قسمت را خورده است و چون آن مهمان هشت درهم به شما دو نفر داده ، هفت درهم آن مال رفیق تو (صاحب پنج نان ) است و یک درهم آن مال تو (صاحب سه نان ) است .آن دو مرد در حالى که حقیقت مطلب را دریافتند، از محضر على (علیه السلام ) رفتند .

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۰۴:۳۱
محمد جواد جیگاره
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۰۰
محمد جواد جیگاره
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۳
محمد جواد جیگاره

 به نام حق

در زمان امامت حضرت علی (ع) ، روزی نامه ای از جانب حاکم روم به شام رفت تا شاید معاویه بتواند به سوالات درون نامه پاسخ دهد . در یکی از آن سوالات از مفهوم لا شئ سوال شده بود . معاویه از پاسخ گفتن به این سوال درماند ، پس چاره را در پیشنهاد  عمروعاص یافتند که کسی را به کوفه بفرستند تا اسبی را به قیمت لاشئ به حضرت علی (ع) بفروشند تا از این راه مفهوم لاشئ را دریابند .

پس سواری به کوفه رفت و در آنجا بانگ برآورد که : من این اسب خوب و قوی را به لاشئ میفروشم ، خریدار کیست ؟

حضرت علی (ع) به یکی از یارانشان فرمودند که بگو من خریدارم .

پس امام (ع) سوار را به بیابان بردند و در آنجا سراب را به او نشان دادند و فرمودند به معاویه بگو که این لاشئ است ،  از اینجا آب و آبادی به نظر می آید اما اگر کمی جلو تر روی خواهی دید که هیچ نبوده است . پس امام (ع) اسب را به لاشئ خریدند .

جواب به روم رفت و پاسخش از روم بازگشت که در آن اینطور نوشته شده بود : این جواب از غیر شام رسیده است .

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۳
محمد جواد جیگاره
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۲۱
محمد جواد جیگاره
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۸
محمد جواد جیگاره